هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی…!

من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی

عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
…
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
…
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

خدایا همیشه در تنهاتریت لحظات تنهاییم تنهایم نگذار           دوست دارم بدانی هر روز پلکهایم را باز میکنم چشمانم به دنبال تو میگردد   اولین چیزی که چشمانم دوست دارن ببینن این است که جایت کنارم خالی نباشد

دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه

زندگی مثل یک بوسه عاشقانه

که یادم بیاورد هنوز زنده ام.....

سرگشتمان چنین بود

ما به دنیا امدیم

اما

دنیا به ما نیامد.......

خدا جون میشه امشب منا بغل بگیری؟؟؟؟

بگی آروم تو گوشم دیگه وقتشه بمیری؟؟؟؟

خدا جون میگن تو خوبی مثل مادرا میمونی....

اگه راست میگن ببین عشق من کجاست میدونی؟؟؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟؟؟

من میخوام زود برم اخه سخته زنده موندن....

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟؟؟

خدا جون تو تنهایی میدونی تنهایی سخته....

زنده موندن یا مردن من برای اون فرقی نداره....

اون میخواد که من نباشم اشکالی نداره.....

خدا جون میخوام بمیرم که بشم راحته راحت

اما عمر اون زیاد بشه......حتی واسه یه ساعت

تنهــــا باشی!
روز تعطیل باشــــــد
غروبــــ باشد
باران هــــــم ببارد
احســـــــاس میکنی
بلاتکلیــــــف ترین آدم دنیـا هستی…

سَر میز شامـ ـ
یاבت ڪه می اُفتم بغض میکُنَمـ ـ
ا‌‌َشکــ در چِشمانَمـ حلقهـ میزَنَد
هـ ـمهـ مُتِعَجِبـ نِگاهَـَمـ میکُننَد…
لبخند میزنَمـ و میگویَمـ :
چقدر داغ بود!

نگاهت را که به آسمان میدوزی

میگویند عاشق است

نمیدانند عاشق  ز بند زندگی رهاست

بودن معشوقه اش کافیست برای همه چیزش

نمیدانند من تنهایم درگیر قفس نفس هایم

به اوجی که با تیغ در دستم است

خواهم گرفت میاندیشم

کبوتر قلبم این روزها می خواهد

رها شود از قفس دل

و پر بگیرد تا " تو "

تا بر مژگانت دخیل ببندد

و در سایه داغ هرم نگاهت آرام بگیرد...

ﺷــــــــــــــــﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ

             ﺗـــــــ♥ــــــﻮ ﻭ ﻣـــــــﻦ

                       ﺩﺭ ﺍﻏــــــــﻮﺵﻫـــــﻢ

                                 ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼﺟﺪﺍﯾﯽ

                                             ﺑﺨـــــــــــــــــــﻨﺪﯾﻢ..

حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !

به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم !
 
به حرمت بوسه هایمان !

نه !

تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !

قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !

قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ……

سلام مجدد سلام به همشری های عزیز به مشهدی ها و به همه ی ایرانی های عزیز خوش امدید ...............اسم جدید این وبلاگ عشق پاک منه از همکاران عزیز خواهش میکنم که اگه منو لینک کردن با نام قدیم دنیای تنهای من نام قدیم را جدید کنید ممنون اذتون اینم شمارمه اونای که نظر خاصی دارن با این شماره تماس بگیرند 09360478766باز هم ممنون

یادت باشـــــــــد دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا ..!

تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...!

حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است...!

مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه...!

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…!

صبور باش و ساکت، بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان تر ...!

یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .

بخواهم گله کنم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد . . .

در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی

همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام !

قرص خــــواب و مـسکن

روانـشـنــــاس

خــــنـــده هـای زورکــــی . . .

هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن

ســــیـگــــــــــــــار و مــشــروبـــــــــــ . . .

دوســتـــــــــــان جـــــدیــد. . .

دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود !

آغــوشـتـــــــ را مـیـخـــــــــــواهـم . . .

בلـــَم گرفتــﮧ...

از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ...

از همــﮧ فــَرآموشی هآ...

از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ...

کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت...

"روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟

" تــآ چَنــد خَطــی برآیــش درد و دل کنـــَم...

شاב باش ، نـﮧ یڪ روز بلڪـﮧ هزاراטּ سال ...

بگذار آوازه ے شاב بوבنت آنچناלּ בر شهر بپیچـב ...

تا روسیاه شونـב آنانـے ڪـﮧ بر سر غمگیـטּ کرבنت شرط بستـﮧ انـב ...