دلم گرفته آسمون ، نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم ، نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها ، رو سینه من اومده
آخ داره باورم میشه ، خنده به ما نیومده
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ " ﺟﻨﮓ ﻭﯾﺘﻨﺎﻡ " ﺍﺳﺖ
ﻫﺮﮐﻪ ﺭﻓﺖ
ﯾﺎ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ بود ...
چشمهایت...
لبهایت...
موهایت...
صدایت...
عناصر چهارگانه ی هستی منند
مخاطب خـــــــدا
حواست هست خدا؟؟؟
صدای هق هق گریه هام
!از گلویی میاد که تو گفتی از رگش به من نزدیکتری
حواست هست خدا؟
... هر وقت صدای شکستن خودمو شنیدم
...گفتم باشه منم خدایی دارم
حواست هست خدا؟
از بچگی تا الان هر وقت زمین خوردم و
به سختی پاشدم یه جمله شنیدم
"غصه نخور خدا بزرگه"
حواست هست خدا؟
حواست هست هر روز باهات درد دل میکنم؟
حواست هست غصه هام داره سنگینی میکنه؟
حواست هست خیلی وقته چشام بارونیه؟
حواست هست نفس کم آوردم؟
خدایا نفس میخوام
خوشی میخوام
زندگی میخوام
خدایا یه خنده از ته دل میخوام
خدا خیالت راحت ، بازم قلبم شکست
...تو بردی
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد، زیرا با وجود این که پستاندار عظیمالجثهاى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید.
روزی درختــهای شـادابی بـوده اند..
مثل مـا ،
که روزگـاری
می خنـدیدیـم
قبـل از اینـکه عـشق روشنـمان کنـد
هیچ قــــطـآری
از این اتــــآق نمی گــــذرد
من اینجــــآ نشـــسته امــ
و بــآ همین سیـــــ ـگآر
قــــطآر می آفـــــــرینمــ
نمی شنـــــوی …!؟
سـَرم دارد سوتـــــــــ ــ ـ می کشــــد …!!
ڪــﮧ هیــچی تـو هیـچ ڪـבومشـون نیسـتــ ـ !
سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد
گاهی سکوت یعنی
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !
؋ڪرشو بڪن...!
ایלּ همـہ פرف رو ڪیبورב باشـہ
ولے تو نتونے اوלּ چیزے رو ڪـہ میخواے
اوלּ چیزے ڪـہ ارومت میڪنـہ
اوלּ چیزے ڪـہ פرفـہ בلتـہ رو
تایپش ڪنی...!
(بسلامتے פرفاے בلموלּ ڪـہ هیچڪس ازش פֿـبر نבاره!! )
رَفتـــے ؟؟؟
خُبــــ بــﮧ مـَלּ چـﮧ !
قــَבیـمـیا بـِهـِش میگـُفتـלּ تـَقـבیر اَمّا مَـלּ میگـґ
بـﮧ בَرَڪـ ..
دیشب سيگــاري را دود کردم ...
که ،،،
سه ســال در گوشه ي اتاقم بود...
و
برايم خاطـــره به همراه داشت...
...
نميــدانم سنگيني از سيگار بود...
يا
"آن ســه سال خاطـــره
شبیه کسی شده ام
که پشت دود سیگار با خود می گوید
باید ترک کنم
سیگار را
خانه را
زندگی را
و باز پکی دیگرمی زند
دِلـــَم یـکــــ خیــابــآن میخـواهـَـ ــد ،
کـــِهــ بـِشـَوَد با تـــو قدم زد . . .
جـآیـــی کــِهــ مــَردُمــَش زبــآن مــا را بـَلــد نیــســتنــ ــد....
مــَ ن بـه زبــان ِ خـودِمــآنــ ــی . .
هــِِِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِـِی بـِگـویـَم دوستــَـت دااارَم . . .
وَ عآبــِران دَرگیــر ایــ ن کنــجکاوی باشـَند ،
مــَ ن چـه میگویــَم کِه تـــو . . .
اینــطور میخــَندی . . . .
عادت ندارم درد ودلم را به همه کس بگویم.
پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنن نه دردی دارم نه قلبی
مـטּ اما با تـــــــــو
با آغوش گرمتــــــ
با تمامـ بوســه هایتـــــــ روـے همیـטּ زمیـטּ بــﮧ اوج میرسمـ
مَــــــــــــرا
بــــــــــــــــوسه هایِ عــــــــاشــــــــــقانـ ـــــــــــه تـــــــــــــــــو
عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق
تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت
بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
چشم هایت را ارام ببند
...یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است
...یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد...................
باور کن
آغوشت میتواند
قشنگ ترین سرخط خبرها باشد
وقتی تو میتوانی
قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی
آدم باس یکیو داشته باشه
آخر شب بهش اس بده بگه : تو مال کی هستی؟
اونم بگه : مال تو روانی بگیر بکپ.
دلم گرفته آسمون ، نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم ، نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها ، رو سینه من اومده
آخ داره باورم میشه ، خنده به ما نیومده
نمی دانم.......
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد.....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم......
وقتی از همه چی دلم میگیره
انگاری حس بودن ، تو لحظه هام می میره
وقتی دلم می گیره ، می خوام پیش تو باشم
نمی تونم یک لحظه ، دوست نداشته باشم
ϰ-†нêmê§ |